پروردگارم ، هیچ وقت از من نرنج
خدایا!!
گاهی... خسته می شوم از این همه درد
گاهی... دستهایم تنهایند
اشكهایم دیگر راهشان را گم كرده اند
همان لحظه هایی كه می گریم از بی كسی ام
از این كه شانه های كسی نیست كه تكیه گاه اشك های بی پناهم شود
همان لحظه هایی كه تو را كم دارم
خوب می دانم که ...
تنها دست مهربان توست كه اشكهایم را پاك می كند...
پس...
هیچوقت....
از من نرنج...
گاهی... خسته می شوم از این همه درد
گاهی... دستهایم تنهایند
اشكهایم دیگر راهشان را گم كرده اند
همان لحظه هایی كه می گریم از بی كسی ام
از این كه شانه های كسی نیست كه تكیه گاه اشك های بی پناهم شود
همان لحظه هایی كه تو را كم دارم
خوب می دانم که ...
تنها دست مهربان توست كه اشكهایم را پاك می كند...
پس...
هیچوقت....
از من نرنج...
+ نوشته شده در سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:51 توسط هستی
|
ز عشق آتشین تو بسوز دیگرم امشب